یکى از اشتباهات بزرگ همین است که بعضى خیال مى‏کنند انسان طبعا طالب تنوع است و اصلا تنوع را و اینکه از نوعى به نوع دیگر، لذتها و محبوبهایش را عوض کند، دوست دارد و خودِ تنوع مطلوب است؛ در صورتى که این طور نیست و اینکه تنوع مطلوب است به این علت است که هیچ مطلوبى قدرت ندارد مطلوبیت خودش را براى همیشه حفظ کند و جهتش این است که آن مطلوبْ مطلوب مجازى بشر است و مطلوب واقعى و حقیقى نیست. اگر شیئى مطلوب واقعى و حقیقى باشد، انسان از او سرد نمى‏شود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نیست. در قرآن راجع به نعمتهاى بهشتى این نکته هست، مى‏فرماید: لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا آنجا بشر هرگز طالب تحول و تنوع نیست؛ رازش همین است که مطلوب واقعى است.


این آیه قرآن حقیقتا نمونه‏اى از اعجاز است که مى‏فرماید: الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ‏  «آنان که ایمان آوردند و قلبهاى آنها به یاد حق آرامش پیدا کرد»، آنوقت در جمله دوم به صورت یک اصل کلى و به صورت حصر مى‏فرماید: أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏ «بدانید تنها با یاد خداست که دلها آرامش پیدا مى‏کند»؛ یعنى این دل انسان، روح انسان و قلب انسان طورى ساخته شده است که هیچ چیزى قدرت ندارد به او طمأنینه و آرامش بدهد [جز ذکر خدا.] این معنایش این است که آن هدف اصلى که در بشر وجود دارد که دنبال او مى‏رود و خودش هم توجه ندارد، جز خدا چیز دیگرى نیست، و لهذا به هر چیز دیگرى برسد، طولى نخواهد کشید که آن گرمى و حرارت و شوق، مبدل به سردى خواهد شد و تنها یک چیز است که اگر انسان به او برسد آرزوى تغییر دادن و تبدل و تنوع در آن نیست.