لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیَالَ أَنَّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَیَّ الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ أَهْلِ الْعِلْمِ التَّارِکُ لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ أَنَّ أَحَبَّ عَبِیدِی إِلَیَّ التَّقِیُّ الطَّالِبُ لِلثَّوَابِ الْجَزِیلِ اللَّازِمُ لِلْعُلَمَاءِ التَّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ الْقَابِلُ عَنِ الْحُکَمَاءِ
کافی، مرحوم کلینی، ج1، ص28، ط: اسلامیه.
امام چهارم علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ایست آن را میطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرورفتن در گردابها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که : منفور ترین بندگانم نزد من نادانى است که حق علماء را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوبترین بندگانم پرهیزکاریست که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتنداران و پذیرنده حکما باشد.
شرح مرحوم صدرالمتالهین
مرحوم صدرا در شرح این روایت نکاتی را بیان می فرماید که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ایشان می فرماید طبق قاعده کلی و بدیهی هر چقدر مطلوبی شریف تر باشد طلب آن نیز لازم تر و تحمل مشقت برای نفس در مورد آن آسان تر است.
«اعلم ان المطلوب کلما کان اعز و اشرف و اجل کان طلبه اکد و اوجب و ارتکاب التعب و المشقة فى تحصیله اسهل على النفس و اهون».
2. قلب یا همان نفس ناطقه ابتدا حیات نطقی انسانی ندارد (و تنها حیات نباتی و حیوانی دارد). اما استعداد آن را دارد که حیات ابدی کسب کند. آن حیات ابدی و واقعی برای نفس بر اساس علم است، پس علم شریف ترین مقصود ها و جلیل ترین خواسته ها است. به همین خاطر سزاوار ترین چیزی که باید همت ها در طلب آن به کار گرفته شود طلب علم است. در آن سرا معلوم می شود که چیزی به پای علم نمی رسد تا انسان برای آن دست به فداکاری زند.
«ثم قد لاح لک فیما سبق و سنزیدک وضوحا: ان قلب الانسان اى نفسه الناطقة میت بالفعل من شأنه ان یحیى بروح الحیاة الدائمة، و ان حیاته بالعلم و حیاة القلب هى الحیاة الدائمة الذاتیة التى لا یمکن زوالها و انقطاعها. فالعلم اشرف المقاصد و اجل المآرب، فاولى به ان یصرف الهمم فى طلبه و یرتکب المخاطرات و خوض الغمرات فى تحصیله».
3. ما خیلی از مردم را می بینیم که همه تلاش ها و همت خود را تنها برای بدست آوردن مال می گذارند و همه سختی ها را به خاطر آن تحمل می کنند. اما مال چیست؟ مال یکی از اسباب زندگی دنیوی است که برای زمان کمی می تواند مفید باشد. آن هم زندگی دنیوی که پر از مکروهات و ناملایمات و تلخی هاست و برای کسی گریزی از آن نیست. اکنون این سوال مطرح می شود که چرا اینان برای کسب علم کمترین کوششی نمی کنند در حالی که این علم است که حیات ابدی را به همراه دارد؟ علت آن نیست مگر این که طبق فرموده امام سجاد (ع) اینان فضیلت علم را نمی دانند و از درک حقیقت و شناخت نور آن غافل هستند، در حالی که اگر حقیقت علم را می دانستند برای آن فداکاری می کردند.
«ثم انا نرى کثیرا من الناس یتعبون انفسهم و یفرغون سعیهم، و یبذلون جهدهم و یقعون فى المخاوف و المهالک و سفک الدماء و خوض اللجج الخضراء کل ذلک فى طلب المال، و هو احد اسباب المعیشة الدنیاویة فى مدة قلیلة مع ما لها من شوائب الافات و العاهات و الامراض و المکروهات التى لا محیص عنها. فما بالهم لا یرتکبون ادنى مشقة فى طلب العلم و به الحیاة الابدیة من غیر شوب آفة و خلل؟ و ما السبب فى ذلک الا جهلهم بحقیقة العلم و ذهولهم عن شرفه و جلالته و نوره.
و لهذا قال علیه السلام: لو یعلم الناس ما فى طلب العلم ... الى آخره تنبیها على ان عدم توجه الخلق الى اکتساب العلم سببه عدم شعورهم بما فیه من الفائدة العظیمة التى لا یوجد مثلها فى طلب شیء من الاشیاء.»
نکته: مراد از علمی که در روایات بیان شده عمدتا علم دینی است که سه رکن اساسی دارد و آن اعتقادات، اخلاقیات و احکام است. بقیه علوم اگر به این سه باز گردند ارزش پیدا می کنند و الا یک متاع و کالای دنیوی بیش نخواهند بود .
4. مرحوم صدرا در جای دیگر می فرماید:
«و ان الکلب المعلم یکون صیده طاهرا مذکى ببرکة العلم مع انه نجس فى الاصل. فالنفس الطاهرة فى الفطرة الاولى اذا تلوثت بأوضار المعصیة کیف لا یتطهر و لا یتقدس ببرکة العلم باللّه و الیوم الاخر حتى ینخرط فى سلک القدیسین و حزب الملائکة المقربین؟»
صید سگ شکاری که آموزش داده شده او از نظر شرع پاک و مذکی است. تفاوت این سگ با سگ های تعلیم ندیده که صید آنها نجس و غیر مذکی است در بحث علم و آموزش است. این علم که توانسته موجودی نجس العین را دارای تاثیر پاکی و تذکیه کند آیا نمی تواند نفسی که از اساس پاک است اما گرفتار آلودگی هایی شده را پاک کند؟
5. ایشان در جای دیگر می فرماید: خدای متعال در قرآن کریم علماء را به چند ویژگی توصیف کرده است:
الف) موحد هستند و به یگانگی خداوند شهادت می دهند : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ»
ب) دارای خشوع اند: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً »
ج) اهل بکاء اند «وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً»
د) دارای خشیت هستند: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»
در یکی از وصایای لقمان به فرزندش چنین آمده است: «جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک، فان اللّه یحیى القلوب بنور الحکمة کما انه یحیى الارض بوابل السماء».